با تو خودم هستم |

می خواهم خودم باشم
خوراک RSS

بهار…

سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۸

جوانه می زنم.

در فصلت نه اما،

در وصلت.

۲۲ دیدگاه »

محسن:

ساده و زیبا
مثل یک هایکو
مثل عشق

۱۱ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۰:۴۶ ق.ظ

درکامنتی واسم نوشتی از خزروجنگل بگویم…پست جدیدم پاسخی است به این کامنت شما…نوشدن های مکرربه شادی

۱۲ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۱:۲۷ ق.ظ

سلام
خیلیییییییییییییی عالی بود. عالی
واقعا عالی بود. مرسی…
ضمنا با یه غزل به روزم به سلامتی!!!

۱۲ فروردین ۱۳۸۸ | ۸:۳۲ ب.ظ

واژه چینی قشنگی بود.

این گونه نرم تر نمی شود دکتر پری؟

جوانه می زنم
نه در فصلت اما،
که در وصل ات

۱۲ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۱:۵۰ ب.ظ

بسیار عالی موجز و تأثیرگذار بود و انتخاب واژگان نیز با تیزبینی صورت گرفته بود/ حس شاعرانه پارادوکسیکالش هم که حسابی توش غل غل می کرد

۱۴ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۰:۲۵ ق.ظ

سلامی دوباره
و اینکه با اجازه لینک وبلاگ شما رو توی وبلاگم گذاشتم…

۱۶ فروردین ۱۳۸۸ | ۱:۳۰ ب.ظ

salam baharet mobarak banoo

۱۷ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۱:۵۳ ق.ظ

سلام خواهری ! نکنه ما رو فراموش کردی بعد از اینکه دوباره به این دنیای مجازی برگشتم خیلی دنبال دوستای قدیمی گشتم که تعداد معدودی را یافتم شما هم که اصلا امروز یکی از کامنتهات را نمی دانم کجا دیدم تا پیدات کردم گله مندم! و البته منتظرت!!!

۱۹ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۱:۵۷ ق.ظ

نمیدانم کامنت قبای آمد یا نه اما به هرب حال منتظرم!

۱۹ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۱:۵۸ ق.ظ

حس یه نسیم صبحگاهی رو داشت … آروم آروم …

۲۰ فروردین ۱۳۸۸ | ۵:۲۱ ق.ظ

سلام
صبح برفی و زمستونیت بخیر…
به روزم…

۲۵ فروردین ۱۳۸۸ | ۵:۳۸ ق.ظ

سلام پری بانو…
لذت بردم از این جوانه زدن…

۲۵ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۰:۲۵ ق.ظ
زهرا باقري شاد:

پریا چقدر دلم برات تنگ شده امشب یهویی…

۲۵ فروردین ۱۳۸۸ | ۸:۰۶ ب.ظ
زهرا باقري شاد:

پریا سه باره دارم می نویسم که دلم برات تنگ شده امشب یه هویی اما کامنتم می پره…دختر این کامنتینگت چرا اینطوریه؟

۲۵ فروردین ۱۳۸۸ | ۸:۰۷ ب.ظ

باز هم سلام/ بیا بخوان/اگر پشیمان شدی دیگر نخوان

۲۵ فروردین ۱۳۸۸ | ۸:۰۷ ب.ظ

شما هم با این وبلاگ درست کردنت!
ما داشتیم لینکهایمان را در گوگل ریدر وارد میکردیم که ییهو این آدرس عجیب و بی RSS شما زد توی حالمان…

۲۷ فروردین ۱۳۸۸ | ۷:۲۵ ب.ظ

سلام
و صبح زیبای اول هفته تون بخیر…
ما جسارت نکردیم خانم!
همین که شما برایمان کامنت عصبانی! گذاشتید خودمان ادب شدیم. دیگر لازم نیست به کرگدن بسپارید ادبمان کند…!!!
مرسی…

۲۹ فروردین ۱۳۸۸ | ۵:۳۲ ق.ظ
زهرا باقری شاد:

پریا نمی شه برای تو کامنت خصوصی گذاشت؟ کارت دارم آخه!

۳۱ فروردین ۱۳۸۸ | ۱۰:۵۹ ق.ظ

سلام…کجایی؟…خوبین؟…ناز بود…شاد باشی عزیزم…

۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ | ۵:۵۳ ب.ظ

خوب این اولین کامنتمه توی وبلاگت. قشنگ می نویسی دکتر جان.

راستی الان حس کردم واقعا باید یه اسم دیگه انتخاب کنم که میام اینجا با محسن اشتباه گرفته نشم:دی

۹ اردیبهشت ۱۳۸۸ | ۷:۵۵ ب.ظ

چقدر خوشحالم دوباره شعر می نویسی…
خدا شما رو همیشه عاشق هم نگه داره…

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ | ۸:۳۷ ق.ظ

این جوانه حالا دیگر برای خودش خانومی شده کم کم دارد میوه می دهد، آپ نمی کنی پریای عزیز؟

۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۸ | ۳:۱۴ ب.ظ
نوشتن دیدگاه

طراحی شده توسط پریا کشفی(قبل از ارسال نامه لطفن ستاره ها را از آدرس ایمیل حذف کنید)