پادکست شعر سرایه ۴- دکلمه شعرهایی از مریم آریان

Bookmark and Share 26 آوریل 2010
    Balatarin                

پادکست شعر سرایه ۴- دکلمه شعرهایی از مریم آریان نام شاعر: مریم آریان
وب سایت: -
کتاب: یک چندم از من



(۱)

چرا نمی‌شود بگویم از شما علامت سوال
نمی‌شود بگویم از شما چرا علامت سوال

به هر طرف که می‌روم مقابل من ایستاده است
همیشه مثل نقطه زیر یک عصا علامت سوال

تو آن طرف کنار خط فاصله- نشسته‌ای و من
در این طرف در انتهای جمله با علامت سوال

نمی‌شود به این طرف بیایی آه نه… به من نگو!
دو نقطه بسته است راه جمله را.. علامت سوال

نخواستند آه! من وَ تو برای هم… ولی برای چه؟
برای چه نخواستند ما دو تا… علامت سوال؟؟

تو رفته‌ای و نقطه‌چین تو هنوز مانده است
به روی صفحه بعد واژه‌ی کجا… علامت سوال

دوباره شاعری که داخل گیومه بود می‌گریست
و بین هق هق شکسته شش هجا- علامت سوال…

(۲)

همان‌طوری که مادر حدس زد شد
پدر آمد به شهر و نابلد شد

به شهر آمد، بساط واکس واکرد
نشست آنجا که معبر بود، سد شد

پدر را شهرداری آمد و برد
بساطش ماند بی‌صاحب، لگد شد

پدر از معضلات اجتماعی است
که تبدیل‌ِ به شعری مستند شد

و بعد آمد کوپن بفروشد اما
شبی آمد به خانه گفت بد شد

دوباره ریختند و جمع کردند
خطر از بیخ گوشم باز رد شد

پدر جان کند و هی از خستگی مرد
نفس در سینه‌اش حبس ابد شد

به مادر گفت من که رفتم اما
همان‌طوری که گفتی می‌شود شد

به یاد روی ماهش بودم امشب
نشستم گریه کردم جزر و مد شد

(۳)
تنگ غروب از سنگ بابا نان در آورد
آن را برای بچه های لاغر آورد
مادر برای بار پنجم درد کرد و
رفت و دوباره باز هم یک دختر آورد
گفتند دختر نان خور است و با خودش گفت
ای کاش می شد یک شکم نان آور آورد

تنگ غروب از سنگ بابا نان درآورد
آن را برای بچه های لاغر آورد
تنگ غروب آمد پدر؛ با سنگ در زد
یک چند تا مهمان برای مادر آورد
مردی غریبه با زنانی چادری که
مهمان ما بودند را پشت در آورد
مرد غریبه چای خورد و مهربان شد
هی رفت و آمد؛ هدیه ای آخر سر آورد
من بچه بودم؛ وقت بازی کردنم بود
جای عروسک پس چرا انگشتر آورد؟!
دست مرا محکم گرفت و با خودش برد
دیدم که بابا کم نه از کم کمتر آورد

تنگ غروب از سنگ بابا نان درآورد
آن را برای بچه های دیگر آورد
مادر برای بار آخر درد کرد و
رفت و نیامد؛ باز اما دختر آورد


منبع عکس: ‍ ‍
موسیقی متن پادکست: Mozart- Horn Concerto

۱۳ دیدگاه

  1. ممنون از انتخاب خوب شعرها

  2. سلام یار دیرینه !
    من همیشه دنبال می کنم
    این یکی فوق العاده بود.
    دست شما درست.

  3. نیک یار گفت:

    سلام

    توانایی شاعر مثال زدنیست… و شعرش به خوبی ارتباط برقرار می کند….

    به شرطی که زبان شعر او را دچار یکنواختی نکند.

  4. سلام

    شما را گوش خواهم داد

    ….

  5. مرضيه گفت:

    سلام دوستم
    این یکی خیلی خوب بود و آن چیزی که من گفته بودم هم درست شده بود و کلی خوشمان آمد. ممنون به خاطر شعر . ممنون به خاطر انتخاب. ممنون به خاطر سرایه دوست بچگی های دورِ خیابان سبز !

  6. بسم الله الرحمن الرحیم
    با سلام
    شعر های خانم آریان همیشه زیباست . ممنون از حسن انتخابتون.
    حلقه اتفاق جلسه ای است که زیر نظر خانم مریم آریان در حوزه هنری استان البرز اداره می شود .
    مجموعه شعر “یک چندم از من” انتشارات هنر رسانه ی اردیبهشت ،مجموعه شعر خانم مریم آریان می باشد.

  7. «من در روزگاری زندگی می کنم که تنها خدایش از پشت خنجر نمی زند»

    سلام

    با چند شاخه گل به سر خاک هیچ کس

    بروز است

    دعوتید…

  8. سلام
    بسیار پرمفهوم وزیبا بود وهمچنین به جوش اورنده ی چشمه رنج/جایگاه مقدس شعر اجتماعی بسیار بلند ومقدس است وهرچه پرداخته شود باز هم کافی نیست
    به خانم اریان هم بابت دغدغه هاشون تبریک میگم
    شاد وشجاع وشریف باشیدhttp://armantoyserkani.mihanblog.com/

  9. maral گفت:

    سری بزنید به نستالژی نصف کاره ام. منتظر نظراتتون هستم.

  10. به نام خدای مهربان
    سلام:
    با «بهترین آهوی دنیا» در قالب شعر کودک، به روزم.
    مشتاق نظرات شما خوبان.

  11. با احترام دعوتید به بازدید از وبلاگ های جناب محمدرضاحاج رستمبگلو شامل بوفات در نثر و عمونوروز در نثر ب آدرس های ذیل:
    http://www.amoonorooz.blogfa.com
    http://www.boofiat.blogfa.com
    ضمنن در صورت تمایل به تبادل لینک با آدرس های ذیل با ادمین وبلاگ (مهتاب روحانی) کانکت شوید.

پاسخ دادن به آرمان تویسرکانی