(۱)
خواهی نباشم و خواهم بود دور از دیار نخواهم شد
تا (گود) هست میان دارم اهل کنار نخواهم شد
یک دشت شعر و سخن دارم حال از هوای وطن دارم
چابک غزال غزل هستم آسان شکار نخواهم شد
من زندهام به سخن گفتن جوش و خروش و برآشفتن
از سنگ و صخره نیاندیشم سیلم مهار نخواهم شد
گیسو به حیله چرا پوشم گرد آفرید چرا باشم
من آن زنم که به نامردی سوی حصار نخواهم شد
برقم که بعد درخشیدن از من سکوت نمیزیبد
غوغای رعد ز پی دارم فارغ ز کام نخواهم شد
تیری که چشم مرا خستست برکشتنم به خطا جستست
بر پشت زین ننهادم سر اسفندیار نخواهم شد
گفتم از آنچه که باداباد گر اعتراض و اگر فریاد
تنها صداست که میماند من ماندگار نخواهم شد
در عین پیری و بیماری دستی به یال سمندم هست
مشتاق تاختنم گیرم دیگر سوار نخواهم شد
(۲)
و نگاه کن به شتر، آری، که چگونه ساخته شد، باری
نه ز آب و گل، که سرشتندش ز سراب و حوصله پنداری
و سراب را همه میدانی که چگونه دیده فریب آمد
و سراب هیچ نمیداند که چگونه حوصله میآری
و چگونه حوصله میآری به عطش، به شن، به نمکزاران
و حضورِ گستره را دیدن به نگاهی از سرِ بیزاری
و نگاه کن که نگاه اینجا ز شیارِ شوره نشان دارد
چو خطوط خشک پس از اشکی که به گونههات شود جاری
و به اشک بین که تهی کردت ز هرآنچه مایهی آگاهی
و تو این تهیشده را باید ز کدام هیچ بینباری؟
و در این تهیشده میبینی هَیَمانِ اُشترِ عطشان را
که جنون برآمده با صبرش، نرود سبک به گرانباری
و جنون دو نیشهی رخشان شد به صفِ خشونتِ دندانها
که ز صبر کینه به بار آید، که ز کینه زخم شود کاری
و نگاه کن که به کینتوزی رگ ساربان زده با دندان
ز سراب حوصله تنگ آمد، و نگاه کن به شتر، آری…
(۳)
شلوار تا خورده دارد مردی که یک پا ندارد
خشم است و آتش نگاهش یعنی: تماشا ندارد
رخساره میتابم از او اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شاید از بیست بالا ندارد
بادا که چون من مبادا چل سال رنجش پس از این
– خود گر چه رنج است بودن “بادامبادا” ندارد-
با پای چالاک پیما دیدی چه دشوار رفتم
تا چون رود او که پایی چالاک پیما ندارد
تق تق کنان چوبدستش روی زمین مینهد مهر
با آن که ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد
لبخند مهرم به چشمش خاری شد و دشنهای شد
این خویگر با درشتی نرمی تمنا ندارد
بر چهرهی سرد و خشکش پیدا خطوط ملال است
یعنی که با کاهش تن جانی شکیبا ندارد
گویم که بامهربانی خواهم شکیبایی از او
پندش دهم مادرانه، گیرم که پروا ندارد
رو میکنم سوی او باز تا گفت وگویی کنم ساز
رفتهست و خالیست جایش مردی که یک پا ندارد…
(۴)
که چی؟ که بمانم دویست سال
به ظلم و تباهی نظر کنم
که هی همه روزم به شب رسد
که هی همه شب را سحر کنم
که هی سحر از پشت شیشهها
دهن کجیی آفتاب را
ببینم و با نفرتی غلیظ
نگاه به روزی دگر کنم
نبرده به لب چای تلخ را
دوباره کلنجار پیچ و موج
که قصهی دیوان بلخ را
دوباره مرور از خبر کنم
قفس، همه دنیا قفس، قفس
هوای گریزم به سر زند
دوباره قبا را به تن کشم
دوباره لچک را به سر کنم
کجا؟ به خیابان ناکجا
میان فساد و جمود و دود
که در غم هر بود یا نبود
ز دست ستم شکوه سرکنم
اگر چه مرا خواندهاید باز
ولی همه یاران به محنتند
گذارمشان در بلای سخت
که چی؟ که نشاطی دگر کنم
که چی؟ که پزشکان خوبتان
دوباره مرا چارهیی کنند
خطر کنم و جامهدان به دست
دوباره هوای سفر کنم
بیایم و این قلب نو شود
بیایم و این چشم بیغبار
بیایم و در جمعتان ز شعر
دوباره به پا شور و شر کنم
ولی نه چنان در غبار برف
فرو شدهام تا برون شوم
گمان نکنم زین بلای ژرف
سری به سلامت به در کنم
رفیق قدیمم، عزیز من
به خواب زمستان رهام کن
مگر به مدارای غفلتی
روان و تن آسودهتر کنم
اگر به عصبهای خشک من
نسیم بهاری گذر کند
به رویش سبز جوانهها
بود که تنی بارور کنم
منبع عکس: ویکی پدیا فارسی
موسیقی متن پادکست: George Frideric Handel - Suite No. 4 in D minor HW 437, Sarabande
سلام دوست عزیز
ممنوون از زحمات شما
خیلی وقته پادکستهای شما رو دنبال میکنم
صدای گرم و انتخاب شعر به جای شما قابل تحسینه
اومدم که هم تشکر کنم و هم آدرس وبلاگی رو بدم که خیلی شعراشو دوست دارم
ممنون میشم از شعراش بخونید
مخصوصا چارپاره ها و غزل مثنویاش خیلی قشنگن:
http://www.sokutekaghaz.blogfa.com
ممنونیم از شما که شنونده ما هستید. حتمن به وبلاگ این شاعر عزیز هم سر می زنیم. شاد باشید
سلام ممنونم از این کار زیبا
ولی همه ی شعر ها با یک لحن خوانده میشود
شما باید بعضی جاها که بیت غمگینه باید غمگین بخونید امید داره با امید بخونید/ این دست شماست باید صدای واقعی کلمه ها ی شعر رو برسونید/به نظرم باید صدا بعضی جاها بلند باشه بعضی جاها کوتاه/یا گاهی کشیده و… ولی در کل ممنونم
درود پریا و محسن عزیز
خوشحال شدم وقتی با مطلب جدید روبرو شدم و بابت اشعار جدید ممنونم.
تغییراتی صورت گرفته هم خیلی خوبه. مخصوصا گذاشتن عکس شاعر.
موفق تر باشین.
زنده باشی بهمن جان
سلام بر پادکستی های عزیز
من اشعارمو فرستادم.بدست تون رسید؟بقیه فرایندش چیه؟ضمنا کی بروز می شید؟یک نکته:گرایش تون به پست مدرن زیاد شده و شعر ناب معاصر کمرنگ.البته به نظر من شاید اشتباهه.برقرار باشید و بی قرار
درود دوستان عزیز
نکنه خدای نکرده پریا کشفی عزیز دچار مشکلی شده؟ آخرین برنامه هم سرما خورده بود. از آخرین برنامه حدود یک ماه داره میگذره. هم منتظر برنامهی جدید هستم و هم نگران شما دو عزیز. وقتی برنامه هاتون به تاخیر میافته قدر کارتون رو بیشتر میفهمم. به قول مولانا صائب: “نمیداند کسی در عشق قدر درد و محنت را / که استمرار نعمت میکند بیقدر نعمت را” حالا اینو گفتم. نه که دیگه برنامه نسازین! چون خود صائب میگه: “چون نی نوازشی به لب خویش کن مرا / زان پیشتر که بند من از بند بگسلد”. خلاصه نگرانتونم و دلتنگ نیز هم.
ممنون بهمن جان. پریا کمی باید به صدایش استراحت بدهد تا به حال عادی بگردد. به زودی به روز می شویم :)
با سلام خدمت شما دوستان زحمتکش پادکست سرایه
ممنون از زحمات شایسته ی شما و ممنونم از کمال عزیز که نسبت به من لطف داره
باعث افتخاره که بنده ی کمترین در کنار بزرگانی که شما شعراشونو می خونبد قرار بگیرم
فقط نمیدونم از چه طریقی شعرامو براتون بفرستم
یاحق…
محمود عزیز. می توانید شعرها را به آدرس پادکست که در صفحه به صورت یک پاکت پُستی نشان داده شده نامه ارسال کنید.
سلام دوباره
شعرهامو از طریقی که فرمودید فرستادم
به دستتون رسید؟
سلام پریا خانم
من دوست حمید هستم
اتفاقی شما رو دیدم
یعنی داشتم دنبال نسخه صوتی بگذارید این وطن دوباره وطن شود می گشتم که فایل صوتی شما رو پیدا کردم
بعد اسمت رو که گفتدی و گفتید از سوئد هستی شناختم. الان با حمید داشتم می چتیتم که گفتم بهش. در هر صورت ممنونم ازتون و دستتون در نکنه تو فیس بوک هم esmail asgari هستم
dorood bar shoma pariyaye gerami
enteghade doostane ii dar morede in asar daram ke omidvaram ba mehr az man bepazirid. she’rhaye simin bebahani lahne khass mitalabad ta manzoor ra be khanande befahmanad, man ehsas mikonam ghabl az khandane she’r behtar ast ,she’r ra az zabane yek ahle adabe parsi ke fanne bayan monasebe sher ra yafte bashad tamrin konid ta motevajeye vazn,mafhoom , ahang va az hame mohem tar takide shaer bar rooye vaj ha beshavid. sedaye shoma zibast va omidvaram ziba khandan ham be an ezafe shavad.doostdare shoma
سلام پریای عزیز
من بطور کاملا اتفاقی با پادکست شما و صدای روان و دلنشینت آشنا شدم و دیگه نمی تونم ازش دل بکنم فقط کاش چندتا عکس خوب از خودت میذاشتی تا چهره ماهت رو ببینیم
خیلی عالی خواهد بود اگر از اشغار قرائت شده توسط خود بانو (صدای ایشان) نیز بگذارید.
یک دنیا سپاس بابت این آثار ماندگار و ارزشمند
با درود فراوان،
در متن شعر اول تعدادی غلط وجود دارد با مقایسه با دکلمهای که از خود خانم بهبهانی منتشر شده، لطفا ملاحظه بفرمایید و متن را اصلاح کنید.
به طور مثال در بیت سوم مصرع دوم، خانم بهبهانی میفرمایند، از سنگ و صخره “نپرهیزم”، سیلم مهار نخواهم شد.
همچنین، بیت پنجم مصرع دوم نیز در اینجا به غلط نوشته شده است.
نسخه صحیح، “غوغای رعد ز پی دارم غافل ز کار نخواهم شد” میباشد.
خواهشمندم این موارد را بررسی و سپس اصلاح فرمایید.
بی نهایت ممنونم از وبسایت خوبتون و دکلمه زیباتون.
متشکرم،
رامین