پادکست شعر سرایه ۱۴- دکلمه شعرهایی از مریم حاتمی

Bookmark and Share 5 جولای 2010
    Balatarin                

پادکست شعر سرایه ۱۴- دکلمه شعرهایی از مریم حاتمی نام شاعر: مریم حاتمی
وب سایت: http://p30city.net/showthread.php?t=26412
کتاب: اشک های گل آلود یک الهه



(۱)
گفتی صبور باش چه جوری پسر عمو؟
دیگر بس است عشق و صبوری پسر عمو
جان خودت به خاطره‌ها اکتفا نکن
دق می‌کنم از این همه دوری پسر عمو
گفتی به من لجوجی و مغرور و خیره سر
وقتی ندارمت چه غروری پسر عمو
یعنی ندیده‌ای که مرا آب کرده‌اند
این گریه‌های هر شبه، کوری پسر عمو!
حالا تمام پنجره‌ها مال تو….. فقط
بر من ببخش روزن نوری پسر عمو
من با تمام دل به خدا دوست دارمت
اما چقدر فاصله؟ دوری پسر عمو
اه…… باز هم که من همه‌اش حرف می‌زنم
تو از خودت بگو چه جوری پسر عمو؟
حق با تو است من بدم و خیره سر هنوز
اما تو باز هم چه صبوری پسر عمو
(۲)
عید هزار و سیصد و هشتاد… نیستی
مرگ هزار خاطره در باد… نیستی
آقا دوباره پنجره‌ات را که بسته‌ای
بر شاخه شاخه شاخه شمشاد… نیستی
دارد برای آمدنت دیر می‌شود
اردیبهشت رفته و خرداد نیستی
هی ساده! هی صبور! صمیمی سربه زیر
ما را دوباره برده‌ای از یاد… نیستی
تقویم‌های کهنه خود را ورق بزن
حتی دوشنبه پنجم مرداد نیستی
دیگر برای قصه شیرین کوچکت
از من قبول کن که تو فرهاد نیستی
**
امشب من و پیاده رو و هی صدای بوق
ماشین گل زده ؟ نه… تو داماد نیستی…
(۳)
دوباره سیب… حوا… آسمان… زمین… آدم
و عشق… پنجره‌ها را ببند نه… محکم
بمان که مثل همیشه شکوه شانه تو
به زخم هق هق دلتنگی‌ام شود مرهم
به آیه آیه چشمان آسمانی تو
طلسم می‌شوم… ایمان می‌آورم کم‌کم
مرا ببخش اگر باز عاشقت شده‌ام
مرا ببخش که این گونه دوستت دارم!
غروب‌های دوشنبه مرا مبر از یاد
درست ساعت دلواپسی، دو حادثه کم
مرا نگاه کن از دوردست وهم و خیال
به یاد خاطره‌مان صدا بزن: مریم!
بیا و گاز بزن سیب سرخ حوا را
بیا و حادثه‌ها را ورق بزن از دم…
بگو که روسری‌ام را گرفته‌ای از باد
بس است… گریه نکن… من هم عاشقت هستم…
(۵)
تو و دوباره پریدن ، من و دوباره زمین
من و همیشه فقط شک،تو و همیشه یقین
من و همیشه همین دوزخی که می بینی
تویی و بخت بلندت، تو و بهشت برین
کسی که  با تو نفس می کشد همیشه منم
تویی که دورترینی همیشه دورترین
ز چشم های قشنگت دروغ می بارد
نه … انتظار ندارم ز چشم تو جز این
فقط اجازه بده تا که عاشقت باشم
از آن درخت برایم دوباره سیب بچین
به جان هر چه پرنده مرا مبر از یاد
غروب روز دوشنبه… کنار چشمه… همین…
***
پی نوشت: ممنون ام از همراه عزیزم محسن نصرتی نیا و دوست و شاعر عزیز سید حاتم نیکیار برای انتخاب و ارسال شعرها


منبع عکس: ‍ ‍هفته نامه بلوط
موسیقی متن پادکست: Yiruma - When The Love Falls

۵ دیدگاه

  1. نیک یار گفت:

    سلام و سپاس
    با اجازه لینک گذاشتم.

  2. افسانه راشدی گفت:

    سلام میخواستم بدونم شعر های علی سلیمانی چی شد ؟ میخواین دوباره شعر هاشو بفرستم خیلی دوست دارم شعر هاش اینجا اجرا بشه !

  3. tabassom گفت:

    چقدر وسوسه می شوم به شنیدن شعر هایم با صدای تان بانو

  4. بهار گفت:

    ممنون

  5. رسول گفت:

    مریم حاتمی دار فانی را وداع گفته!
    بسی اندوه، بسی افسوس!

دیدگاهتان را بنویسید