(۱)
من تو را برای شعر بر نمی گزینم
شعر
مرا برای تو برگزیده است
در هشیاری به سراغت نمی آیم
هربار از سوزش انگشتانم
در می یابم
که باز نام تو را می نوشته ام
(۲)
نام من عشق است آیا میشناسیدم؟
زخمیام -زخمی سراپا- میشناسیدم؟
با شما طیکردهام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا میشناسیدم؟
راه ششصد سالهای از دفتر حافظ
تا غزلهای شما، ها، میشناسیدم؟
این زمانم گرچه ابر تیره پوشیدهاست
من همان خورشیدم اما، میشناسیدم
پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، میشناسیدم؟
*
میشناسد چشمهایم چهرههاتان را
همچنانی که شماها میشناسیدم
اینچنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، میشناسیدم!
من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا! میشناسیدم
اصل من بودم، بهانه بود و فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا میشناسیدم؟
در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بریدم بیستون را میشناسیدم
مسخ کرده چهرهام را گرچه این ایام
با همین دیوار حتی میشناسیدم
*
من همانم مهربان سالهای دور
رفتهام از یادتان؟ یا میشناسیدم؟
(۳)
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود …
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من – دل مغرورم – پرید و پنجه به خالی زد
که عشق – ماه بلند من – ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدیگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود
*
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود
منبع عکس: روز آنلاین
موسیقی متن پادکست:
مهربونم تبریک می گم!
خیلی زیباست
تولد پادکست سرایه مبارک :)
شعرها و شاعر این هفته فوق العاده بود.
اگه از عماد خراسانی هم برامون شعر بخونی خیلی خوبه.
خیلی شیوه خوبیه ..مخصوصا با صدای خوب پریا …
مرسی
با سلام.
جالب بود.
خدا کنه ادامه پیدا کنه. کار جالبیه.
آدرس این سایت رو میذارم تو سایتم.
عالی بود. امیدوارم ادامه داشته باشه.
سلام پریا جونم- عیدت مبارک- خیلی خوبه -یه پیشنهاد دارم! منم شعر خوندنم بد نیست اگه بخوای دوتایی میخونیم ;) اگه موافق بودی خبرم کن.
بوس بوس.
ولی من همیشه دلم خواسته اینطور بخونم:
چه سرنوشت [دل] انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود
غم انگیز بودنش به عبارت تمام عمر ربط داره. با این دید نگاه کنید خیلی غم انگیزه عزیز دل انگیز!
باریکلا!…خیلی خوب بود!
اولین باره که صدای یکی ازکسانی که هرچند خاموش به وبلاگش سر میزدم رو میشنوم…حس خوبی داره…
همینکه با اینهمه مشغله دنیای سریع لعنتی واسه همچین چیزی وقت میذاری آفرین داره…حتما باز میام…
با اینکه خیر سرمون اینترنت پر سرعت داریم صد بار تو همین چند دقیقه انلاین گوش کردن قطع و وصل شد!…ولی دانلودش که کردم مشکلی نداشت…اولی رو خیلی بهتر خوندی…خیلی وقت بود با شنیدن شعر بغض نکرده بودم ولی با این اولین “میشناسیدم؟” رفتم واسه خودم!…مرسی…
نام من عشق است ….
با صدای خود شاعر هر بار گوش می کنم بغض گلوگیر میشه
شعر خوانی شما هم خیلی خوب بود
برایتان از همینجا آرزوی موفقیت می کنم !
مبارک باشه عالیه خیلی خوبه شعرای خوبی رو هم انتخاب کرده بودین
شنیدن صدات منو یاد پنج شنبه ها یت انداخت
سلام- بسیار زیبا بود-از بخشهای مختلف سایت شما دیدن کردم تبریک میگم -نوآوری خردمندانه وعالی دارید -هرجهت از حسن انتخاب شما ممنونم واز اینکه در این زمینه قلم فرسایی ودیده رنجانی دارید صمیمانه سپاسگزارم
در پایان اگر قابل بودیم سری به وب ما بزنید ضمنا من با اجازتون شما رو لینک کردم-شاد وشجاع وشریف باشید
پریا کشفی
خسته نباشی اما
داری شعر میخونی یا روزنامه ؟
روح حسین منزوی قرین رحمت باشه
ما با حسین همسایه بودیم واقعا رو والایی داشت یقینا روح آسمانی داشت
حسین منزوی واقعا منزوی زندگی کرد و منزوی رفت