(۱)
سفر بهانه خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم دلم که آهن نیست
نگو بزرگ شدم گریه کار کوچک هاست
زنی که اشک نریزد قبول کن، زن نیست!
خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه… اصلن نیست!
شب است بی تو در این کوچه های بارانی
و پلک پنجره ای در تب پریدن نیست
حسود نیستم اما خودت ببین حتی
چراغ خانه مهتاب بی تو روشن نیست
مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که که غزل جای گریه کردن نیست
زنی که فال مرا می گرفت امشب گفت
پرنده فکر عبور است فکر ماندن…
(۲)
سرخ و غلیظ در شریانم وزیده ای
شعرست یا جنون به زبانم وزیده ای؟
مثل نسیم نیمهء مرداد ماه گرم
در ظهر چشمهای جوانم وزیده ای
من گم شدم درست زمانی که آمدی
تو از کدام سمتِ جهانم وزیده ای؟
مثل بهار، آمدنت ناگهانی است
در من بدون آنکه بدانم وزیده ای!
این بار چندمست که من عاشقت شدم؟
این بار چندمست به جانم وزیده ای؟
حرفی بزن که شعر شود در دهان من
حالا که باز در هیجانم وزیده ای
باران و عشق حادثه ای آسمانی اند
باران گرفته است گمانم وزیده ای…
(۳)
تو دلت مثل ساحلی آرام، دل من پر خروش و مواج است
من به آرامش تو محتاجم، ساحل آرامگاه امواج است
من زنم، ساقهای که میشکند تندباد غمی اگر بوزد
تو ولی استواریات از سرو … سبزیات آرزوی هر کاج است
باد دیروز روسری مرا … عشق از من قرار را امروز …
راست میگفت مادرم انگار: فصل پاییز، فصل تاراج است
فصل پاییز، فصل خوبی نیست بی تو اما بهار هم حتی …
خسته از فصلهای فاصله عشق، او به یک فصل تازه محتاج است
*
کولی امروز توی دستم خوند: «یه زمستون سخت تو راهه»
من دلم با تو قرصه اما تو …؟ تو دلت چند مرده حلاجه؟
منبع عکس: خبرگزاری کتاب ایران
موسیقی متن پادکست: Mozart- Violin Concerto no.3
پرنده فکر عبور است فکر ماندن…
می ترسم قبل از آن که بهار بیاید بمی رم
می میرم ولی با قلبی یخی متولد می شوم
شعر فوق العاده است
اما صدای گوینده و نحوه خواندن ایشان عذابی الیم است
با سلام و سپاس از پادکست شعر شما
در صورتی که بخواهید می توانم برایتان شعرخوانی ضبط نمایم.و بفرستم