(۱)
تنها بودم
اما بودا نبودم
و نیلوفری ارغوانی
در سینه ی بلورینم نمی تپید.
در هر زندان دنیا
زندانی ی فراموش شده ای
و در هر گورستان جهان
عزیزِ به خاک سپرده ای داشتم
و تنها بودم
مثل ماه
که کوتاهتر از تنهایی من
دیواری نیافته بود.
(۲)
پیاز را من رنده می کنم
که چشمه ی اشکم خشک نشود
سیب زمینی ها را تو پوست بکن
که شعبده میکنی با پوست
به نصرتْ علی خانِ قوّال هم مجال بده
پنجره ای به قونیه برای مان باز کند
آراسته به نر گس های خمار چشم وُ
چند کبوتر نامه بر.
ازmaster card
یا اداره مالیات بر درآمدی که ندارم
اگر زنگ زدند
بگو رفته است کشمیر
گوی چوگان گم شده اورنگْ زیب را پیدا کند
و معلوم نیست کی برمی گردد
نخند عزیزم!
سوء تفاهم فرهنگی
سریع تر از وعده پوچ
دست به سر می کند مزاحم را.
فعلن تا این برنج کهنه ی هندی قد بکشد
از کهنه ترین شرابمان که چهار ساله است وُ
یادگار قرن ماضی
دو گیلاس لب به لب
بگذار کنار دستمان.
شراب خوب هر جرعه اش
برای از یاد بردن یک قرن کافی ست
جرعه جرعه
آنقدر می توانیم عقب برویم
که بعد از شام
سر از نخلستان های مهتابیِ بین النهرین در آوریم
و حوالی ی نیمه شب
از بدویتی برهنه و بی مرز.
(۳)
خِرت وُ پِرتهای این خانه
چشم تو را که دور میبینند
یکبند پشتِ سرم حرف میزنند
گلدانها
پردهها
تختخواب آشفته
ظروف تلنبار برهم
مجلات بازمانده بر میز
حتا این گربه ی بی چشم و رو
که در غیاب تو ترجیح می دهد
حیاط همسایه را.
می گویند تو که نیستی
تنبل می شوم
وسَمبَل می کنم
هر مهمی را
کسی نیست به این کله پوک ها بگوید
وقتی تو نیستی چه فرق می کند
فرقم را از کجا باز کنم
و یقه ام را تا کجا،
از فرودگاه که بردارمت
خواهی دید ریشِ سه روزه ام
سه تیغه است وُ معطر
و خطِ اُتو بازگشته است
به پیراهن وُ شلوارم.
(۴)
زبان تو باید
پرچم نیلوفر باشد
و لب هایت زرورق سپیده دم
که هر چرندی می گویی یا شعر ناب است
یا زمزمه ی آبشار
آنوقت برای همین چهار خط مدح بی قافیه
که مثل باد از کنار گوشت خواهد گذشت
من یک خروار کلام ریز و درشت را
غربال کرده ام.
(۵)
می آیی و می رَوی
رنگها
مُدها
و مُدل ها را
کوتاه وُ بلند
تند وُ ملایم وُ سنگین
پا به پای فصول
میآوری و میبَری.
دیگر چه باشی چه نباشی
تنها کتابِ بالینیِ من شدهای
در این اتاق پُر از کتابهای ناخوانده.
با این حواس پنجگانهای که هیچکدام
حساب نمیبَرد از من
هزار بار هم که آمده باشی
صدای پِتپِت ماشینت از کنار خیابان
هنوز گلویم را خشک
و مرطوب میکند کف دستانم را،
میآیی
میروی
و همیشه پیش از
پشت سر بستن در
طوری نگاهم میکنی
که انگار سقف دنیا از سنگ وُ
آسمان لرزهای در راه.
(۶)
چمدانم انگلیسی
دوربینم ژاپنی
کفش هایم تایوانی
پیراهن تابستانی ام بنگالی
شورت و جورابم تایلندی
فندک و خودکارم چینی
و ساعتم هنگ کنگی است
موهایم را یک آرایشگر کوبایی
کوتاه می کند
و چمن خانه ام را یک باغبان مکزیکی
دیروز از پنجره دیدم
رو به آسمان ناسزا می گفت
شانس آورد هوا ابری نبود!
مریم مقدس در نیایش همین یکشنبه
خشم به زانو درآمده اش را
بر او خواهد بخشید، هاله لویا…… هاله لویا…
*
داشتم می گفتم ساعتم هنگ کنگی است
زنم آمریکایی
خواهرم ایرانی
رفقایم تلفنی – مکاتبه ای – اینترنتی – خیالی
شاعر الهامبخشم رومی
(که پیرانه سر دلی هم از مادونا ربوده است)
نویسنده محبوبم کلمبیایی ساکن مکزیک
سگم فرانسوی
پاتوقم کافه شوکا (شعبه ی کالیفرنیا)
ساز روحنوازم اسپانیایی
غذای باب میلم فعلن ایتالیایی
و شرابم شیرازِ استرالیاست
اما خودم
از اهالیِ همین حوالیام
همین حوالی سقف آبی
که یک جرعه آبِ شیر و شِلنگش را
به تمام چشمههای ظلمات
و یک نفَس هوایش را
به پاکیزه ترین صبح تمام شهر های جهان
نخواهم داد.
***
پی نوشت ۱: شعرها از کتاب “کبریت خیس” انتخاب شده اند.
پی نوشت ۲: متشکریم از مهرداد شهابی که کتاب را در اختیار ما قرار دادند.
منبع عکس: روز آنلاین
موسیقی متن پادکست: Secret Garden-Pastorale
سلام
چرا پادکست جدید روی سایت نمی گذارید؟!
شدیدا” مشتاق کارهای جدید هستم…
خسته نباشید!
بسیار زیباست!