تو که باشی….
ارسال شده توسط پریا کشفی | در سپید, شعرهای من دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۹زمستان،
می تواند زیبا ترین فصل تقویم باشد
وقتی سرما می گیردم وَ بعد
توی تنور آغوشت گرم می شوم
وقتی شب های سیاه و طولانی
من باشم
و
تو باشی
و
پرده ی اتاق،
که از غروب تا صبح کشیده می ماند
* * *
تو که باشی
زمستان زیباترین فصل تقویم می شود
و شب را هیچ حاجتی به صبح نیست
کافه موکا/ اکتبر ۲۰۱۰
شعرهایت هم مثل پادکستت زیباست!آن یکی مدتهاست من را مشتری کوچه ی آشنایی تو کرده عزیزم!پاینده باشی.
این کافه موکا کجاست پری جان؟ منم برم شاید اینطوری عاشقانه بگم… خوبی عزیزم؟
جلوی دانشگاه. بعضی وقت ها میرم واسه نهار. می مونم تا عصر…شعر می گم و درس می خونم.
ممنون ام مریم عزیز! همیشه شاد باشی
این فضای زیبا و عاشقانه رو که ترسیم می کنی مراعات بعضی از آدمای تنها که امکانات ندارن رو هم بکن، بهو دیدی از حسودی یه کاری دست خودشون دادناااا ;)
[گل][گل][گل][گل]
حس عجیبی داشت . ممنون از شعر قشنگت