با تو خودم هستم |

می خواهم خودم باشم
خوراک RSS

تو که باشی….

دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۹

زمستان،
می تواند زیبا ترین فصل تقویم باشد
وقتی سرما می گیردم وَ بعد
توی تنور آغوشت گرم می شوم

وقتی شب های سیاه و طولانی
من باشم
و
تو باشی
و
پرده ی اتاق،
که از غروب تا صبح کشیده می ماند

* *‌ *

تو که باشی
زمستان زیباترین فصل تقویم می شود
و شب را هیچ حاجتی به صبح نیست

کافه موکا/ اکتبر ۲۰۱۰

۷ دیدگاه »

شعرهایت هم مثل پادکستت زیباست!آن یکی مدتهاست من را مشتری کوچه ی آشنایی تو کرده عزیزم!پاینده باشی.

۱۹ مهر ۱۳۸۹ | ۳:۴۳ ب.ظ
زری:

این کافه موکا کجاست پری جان؟ منم برم شاید اینطوری عاشقانه بگم… خوبی عزیزم؟

۱۹ مهر ۱۳۸۹ | ۴:۰۸ ب.ظ
پریا:

جلوی دانشگاه. بعضی وقت ها میرم واسه نهار. می مونم تا عصر…شعر می گم و درس می خونم.

۱۹ مهر ۱۳۸۹ | ۴:۱۰ ب.ظ
پریا:

ممنون ام مریم عزیز! همیشه شاد باشی

۱۹ مهر ۱۳۸۹ | ۴:۱۱ ب.ظ
میثم:

این فضای زیبا و عاشقانه رو که ترسیم می کنی مراعات بعضی از آدمای تنها که امکانات ندارن رو هم بکن، بهو دیدی از حسودی یه کاری دست خودشون دادناااا ;)

۱۹ مهر ۱۳۸۹ | ۴:۳۰ ب.ظ

[گل][گل][گل][گل]

۲۰ مهر ۱۳۸۹ | ۷:۳۲ ب.ظ

حس عجیبی داشت . ممنون از شعر قشنگت

۳ اسفند ۱۳۸۹ | ۲:۵۸ ب.ظ
نوشتن دیدگاه

طراحی شده توسط پریا کشفی(قبل از ارسال نامه لطفن ستاره ها را از آدرس ایمیل حذف کنید)