مردی چنان که تویی!
ارسال شده توسط پریا کشفی | در زن بودن, سپید, شعرهای من دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۹زیبایی
چیزی نبود که می خواستم
و اندامی که شهوت را در آغوش کشد
در زهدانم
تمنای زاده شدن نبود
و مرزهای زنانگی ام
فاتح نمی خواست
مردی می خواستم
که در شعبده های عاشقانه اش
هیچِ هراسناک درونم
کبوتر آرامِ تپنده ای
و زیبایی خفته ی دخترانه ام
بیداری زنی شود
که عشق را
در فراسوی مرزهای تن اش*
از چشم های مردی می نوشد
که تویی!
* در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم (احمد شاملو)
خوبه پری… داری مصرانه به سمت کشف شعر عاشقانه غیر غمگین می پردازی…. خوبه عزیز….
من پادکست سرایه رو پیدا کردم، پادکست های خوبی هست انتخاب شعرت هم خوبه ممنونم. من دنبال یک پادکست بودم که شعرهای شمس لنگرودی رو بخونه ممنون می شم اگر شعر های شمس رو هم بخونی در کل هدفم از این کامنت قدردانی از کاری بود که داری می کنی خسته نباشی و کارت رو ادامه بده
و زیبایی خفته ی دخترانه ام
بیداری زنی شود.
very good
سلام ایاایرانیها شب شعر دارند؟ با تشکر از وبلاگ زیبایتان
…………..
زیبایی
چیزی نبود که می خواستم
ممنون برای این عاشقانه ی زیبا
سلام پریای عزیز
آفرین به خاطر نگاه زیبات.دراین دنیای وارونه هاشعرت قوت قلبی بود برای زنی که در این سوی دنیا شبیه توفکر می کند.
besiar ziba…tabrik migam be sahebe in ghalame sokhanvar
عشق را
در فراسوی مرزهای تن اش*
از چشم های مردی می نوشد
شعر زیبایی از استاد رو انتخاب کردی منو به فک واداشت
شعر زیبایی بود…
حرف دل خیلی از خانم ها…
و استفاده از شعر احمد شاملو…
اگه به وبلاگ ما هم سری بزنید خوشحال می شوم.
سلام
ممنون زیبا بود
شعر های من در وبلاگ ذکر شدست و امید وارم شعری رو به نقد خود مهمان کنید.
ممنونم
انجمن مردمی گسترش مطالعه
پریا این شعر بی نظیره!
سلام بهم سربزنین من ووبم هردوشاعریم
سلام
شعر قشنگی بود…ولی کلمه هایی استفاده شده که به دلم نمی نشست…!
شعر از خودتون بود دیگه؟