بعضی ها
ارسال شده توسط پریا کشفی | در روزنگاشت سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱مرد جوانی از کنار میزمان رد می شود و او نگاهش می کند. می گوید من عاشق این جور قیافه ها هستم. این گونه های استخوانی و وحشی. می خندم و می گویم خوب معیاری نیست برای انتخاب طرف مقالبت در رابطه. می گوید قیافه نشان دهنده ی شخصیت است. بغل دستی ام می گوید قیافه نود درصدش (و من اضافه می کنم اگر نه بیشتر) ژنتیک است. ربطی به شخصیت ندارد. می گویم چطور می شود از روی قیافه بفهمی این فرد چه شخصیتی دارد. اصرار می کند. صدایش کمی بالاتر می رود و پافشاری می کند، کسی دیگر حریف اش نیست یعنی نمی شود که کسی دیگر حرف بزند. باز از استخوان های گونه می گوید و اینکه چطور شخصیت کسی چهره اش را می سازد!
ادامه نمی دهم. سر می جنبانم. به این فکر می کنم که چطور می شود آدم اینقدر در برابر نقد مقاومت داشته باشد. گیرم حرف تو حق ترین حرف. از روی یک عقیده شخصی که در معرض هزار خطا هست که نمی شود حکم کلی صادر کرد و پا کوبید روی زمین که حکم فقط این. مثلن محققی تو!