مثل پرنده های سبکبال
ارسال شده توسط پریا کشفی | در اندیشه ها, مهاجرت پنج شنبه ۱ تیر ۱۳۹۱مهاجرت که می کنی، وقتی از کشوری به کشوری می روی، از فرهنگی به فرهنگی، از سیستمی که بیست و چند سال به آن عادت کرده ای- نه اینکه پذیرفته باشی اش- به سیستمی تازه، زندگی رویه ی تازه ای از چالش ها را هر روز و هرروز نشان ات می دهد، تا کی؟ هنوز نمی دانم. هر کار کوچکی می تواند یک اولین باشد و پیدا کردن راه و چاه این اولین ها کار آسانی نیست. زمان می برد و انرژی. خصوصن اینکه فکرت این باشد که باید این سیستم تازه را یاد بگیری، این فرهنگ تازه را، این زبان تازه را و نباشی مثل خیلی از مهاجرها که تن شان سفر کرده اما روح شان جا مانده.
و چقدر می تواند تشنگی تجربه های تازه و بالیدن و رهایی از تنش ها در جایی که بیست و چند سال به آن تعلق داشته ای زیاد باشد، که حتی یک بار، یک بار هم نشود که توی همه ی این سختی های تازه با خودت بگویی چرا سفر کردم؟