عشق در یک نگاه
ارسال شده توسط پریا کشفی | در روزنگاشت, عشق دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۱از در می آیم بیرون و تو را می شنوم: “سلام”. دست به سینه ایستاده ای آن کنج و تکیه داده ای به دیوار. با آن تبسم همیشگی ات بر لب. به عشق در یک نگاه اعتقادی ندارم که در چشمم بیشتر بازیی لذتهای تن است تا خواسته های روح. اما به تو معتقدم و به عشقی که ذره ذره شکل بگیرد و ببالد و هر روز باشد و بیشتر باشد. آنگونه که هر دیداری چنین، دل را به لرزه بیاندازد. با تو، به تکرار عشق در یک نگاه ایمان دارم.
***
پی نوشت: گاهی دست خود آدم نیست، همه چیز طوری پیش می رود که همه چیز به هم بریزد! ته ته همه ی این ترکشها، بودن تو دلگرمی است.
از نظر من درسته