هیچ
ارسال شده توسط پریا کشفی | در سپید, شعرهای من پنج شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۳(۱)
چیزی پشت این واژه ها نیست
بیهوده سرک می کشی
نه اندیشه ای هست نه حرفی
تنها بارش مکرر حروفیست که نمی شناسمشان
* * *
تهی تر از این نبوده ام که کنون
تلنگری بزنی فرو می ریزم ، بی گلایه…
(۲)
خیال تو چابک تر از ذهن من است
همین است که وا می مانم از اندیشه ات
* * *
حالا که حرف های کوچک دلگیرم تمام…
حالا که دارم به رفتن می اندیشم،
دست از سر اندیشه ام بردار
می خواهم رها باشم