پری ….پری…پریا
ارسال شده توسط پریا کشفی | در شعرهای من, غزل پنج شنبه ۴ دی ۱۳۸۲نگو ببخش !نمی بخشمت ، نمی خواهم!
اگرچه مال منی…آی مرد دلخواهم!
اگرچه روح تو چتری برای شعرم بود
اگرچه نام تو تصنیف گاه و بی گاهم…
ولی تو هرچه که بودی تمام شد دیگر!
برو که صبح رسیده …عزیز من! ماهم!
قبول!وقتی از این پس ندارمت یک فوج
بهانه توی دلم می پرد …پر از آهم!
چرا ببخشمت و عاشقانه باشم باز
که در نیامده از چاله باز در چاهم!
بریدن از تو که آسان نبود…اما خووب…
صبور می شوم …آری ! من اول راهم
(چه سخت می شود از لحن تو گذشت اما)
-پری ….پری…پریا!
-نه….نگو!…نمی خواهم!