با تو خودم هستم |

می خواهم خودم باشم
خوراک RSS

غزل

دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۳

غزلی از کبری موسوی

 

 

 

رهروان رفتند و ما ماندیم و جانی سوخته

 

عشق پر پر می زند در آشیانی سوخته

 

فصل معراج است و ما با پای بسته مانده ایم

 

این طرف ما، آن طرف هم نردبانی سوخته

 

ای زمان! پاییز سوم، فصل زخم و آتش است

 

فصل مرگ دختری با گیسوانی سوخته

 

تا شقایق هست و  لاله جام خونین است دل

 

سینه می سوزد به حجم خاکدانی سوخته

 

ابر را امشب به پابوس نگاه آورده اند

 

صد ستاره از میان آسمانی سوخته

 

*

 

سهم ما هم بعد از این از سفره ی شعر و غزل

 

یک بغل درد است و زخم و نیمه جانی سوخته

نوشتن دیدگاه

طراحی شده توسط پریا کشفی(قبل از ارسال نامه لطفن ستاره ها را از آدرس ایمیل حذف کنید)