اگر
ارسال شده توسط پریا کشفی | در روزنگاشت چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۸پیش نوشت: هیچ وقت آدم سیاسی نبوده ام. هیچ وقت نه خبرها نه بحث ها توجهم را به خود جلب نکرده اما این وبلاگ و این نوشته های سرتاسر منطق و صداقتِ برآمده از دل را هر روز می خوانم. به وبلاگ دکتر صدیق سروستانی حتمن سربزنید. به نظرم کلمه ی استادی واقعن برازنده ی ایشان است.
* * *
اگر هنوز ایران بودم شاید دستبند سبز می بستم و هرچند هیچ گاه از موج ها و جریانات هیجانی خوشم نیامده، به خیابان می رفتم برای فریاد، برای حل شدن، برای مبارزه. اگر بودم، دلشوره می گرفتم، گریه می کردم و دعا می خواندم. اگر بودم، هر شب خواب می دیدم که فردای انتخابات است.اگر هنوز ایران بودم دلم آرام نمی گرفت. نمی توانستم دل به کار بدهم. می نشستم و ساعت ها حرف میزدم با دور و بری هایم.
اگر هنوز ایران بودم، دلم می گرفت و باور نمی کردم که کسی دانسته و آگاهانه دروغ بگوید. اگر بودم، با همین سادگی ذاتی ام، گمان می کردم همه ی اینها جهلی بیش نیست. مگر می شود به خاطر قدرت؟ به خاطر هدفی هرچند در ذهنت مقدس باشد، غش کنی در معامله ی خودت با یک ملت.
اگر هنوز ایران بودم، درست مثل چهار سال پیش که پشت جلد کتابم، فردای انتخابات نوشتم: “امروز مردم ایران باختند و نمی دانند”، جمله ای می نوشتم پشت جلد کتابم. یا سبز یا سیاه.
* * *