با تو خودم هستم |

می خواهم خودم باشم
خوراک RSS

رقص لرزان در قاب

سه شنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۸

اسپرم های عجول و لرزان از دیواره ی قرمز رنگ سمت راست تند و باشتاب روی مسیر شیشه ای لزج، خودشان را می کشیدند تا گوشه ی سمت چپ. پایین پایین و بعد یکهو محو می شدند. دم نازک لرزانشان توی فضا چرخ می خورد و پشت سرشان کشیده می شد تا برسند به دیواره، در هم ذوب شوند و آرام بگیرند، طوری که نمی شد بفهمی کدام یکی بود که زودتر رسیده بود.

* * *

وقتی ماشین یکهو ترمز کرد، زن هنوز نگاهش روی پنجره بود و قطره های باران که حالا به جای حرکت های افقی وسریع، آرام آرام، عمودی روی شیشه می لغزیدند پایین. مثل اشک ها روی گونه ی زن.

۵ آذر ۱۳۸۸

۲۶ نوامبر ۲۰۰۹

car-2

۷ دیدگاه »

آهان اینو دوست داشتم داری به سلیقه من نزدیک میشی آفرین تو میتونی!! یه کم بیشتر تلاشکنی خودشه دیگه!

۱۷ آذر ۱۳۸۸ | ۱۲:۱۸ ب.ظ
کرگدن:

راستشو بگم ؟!
هیچچچی نفهمیدم ازش !

۱۷ آذر ۱۳۸۸ | ۲:۲۴ ب.ظ

سلام پریایی…چه غم آرامی…

۱۸ آذر ۱۳۸۸ | ۳:۰۹ ق.ظ
پریا:

شاید هم چه شادی آرامی …

۱۸ آذر ۱۳۸۸ | ۵:۵۵ ق.ظ
زري:

گفته بودم که خوشم اومده از این نوشته..خیلی زیاد…

۱۹ آذر ۱۳۸۸ | ۱:۴۰ ق.ظ

سلام. به نظرم متن جالبی اومد. سه تا مقوله مختلف که در کنار هم قرار گرفتند: اسپرم ها و قطره های باران و اشک!

۲۰ آذر ۱۳۸۸ | ۱۱:۴۸ ب.ظ

وبلاگ پر و پیمانی دارید با کارهایی دوست داشتنی. برقرار باشید

۲۲ آذر ۱۳۸۸ | ۹:۵۸ ب.ظ
نوشتن دیدگاه

طراحی شده توسط پریا کشفی(قبل از ارسال نامه لطفن ستاره ها را از آدرس ایمیل حذف کنید)