پنج شنبه ی این هفته، رساله ی لیسانشیت ام را دفاع می کنم. در سوئد و به گفته ی ویکی پدیا در دانشگاه های فنلاند، مدرکی بین دکترا و فوق لیسانس به این نام وجود دارد. بعضی از دانشجوهای دکترا بعد از گرفتن این مدرک دانشگاه را به قصد کار در صنعت ترک می کنند و برخی برای گرفتن مدرک دکترا تحقیق خود را ادامه می دهند (من از دسته ی دوم هستم)
لیسانشیت
ارسال شده توسط پریا کشفی | در روزنگاشت یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰مجنونِ مجنون
ارسال شده توسط پریا کشفی | در روزنگاشت دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸نامم لیلاست اما
مجنون توام
اپریل ۲۰۰۹- گوتنبرگ
زندگی
ارسال شده توسط پریا کشفی | در روزنگاشت شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۸باورم نمی شود
که باید این پنجره را ببندم
این پنجره را که به روی چشمان تو…
اصلا بیا طوفان را جدی نگیریم
من شعر می خوانم
تو چشم هایم را…
باران اگر گرفت
به پیشوازش می رویم
مگر نگفته بودی خیسی موهایم را دوست داری
پس چتر را بگذار
یا نه!
بیا زندگی را جدی نگیریم
پشت همین بن بست ها
یله می شویم رو به خورشید
غزل می خوانیم
و سپید می نویسیم
خاک را هم بگذار هرچه می خواهد
لباس های اتو خورده مان را از تک و تا بیاندازد
بیا برگردیم به ابتدای آفرینش
این بار هم دوباره من حوا می شوم
اصلا من دست می برم
به چیدن هر میوه ممنوعه ای که هست
تا از زمین هم هبوط کنیم به هرکجا که باشد
بی دغدغه توبه و تنهایی
برویم دوتایی توی جهنم مان خوش باشیم…
چیزهایی که دوست تر دارم…
ارسال شده توسط پریا کشفی | در روزنگاشت چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۸۱/ به طرز بیمار گونه ای از اینکه کسی مشکلی داشته باشد و من به یاری اش بشتابم لذت می برم! تحلیل کردن شرایط و دلداری دادن را دوست دارم و باید بگویم در این زمینه به چنان تبحری هم در طول زمان رسیده ام که گاهی به فکر می افتم می توانم به عنوان یک موقعیت شغلی به آن نگاه کنم!
۲/ خواندن کتاب های رشد شخصیتی و روانشناسی را بسیار دوست دارم. همیشه دانستن نکته هایی که از کتاب ها در خاطرم مانده بوده در زندگی ام اثر مفیدی داشته. هر از گاهی حس میکنم که میزان مطالعه ی خونم پایین آمده و می فهمم که باید روح ام را تغذیه کنم.
۳/ برنامه ریزی برای کارهایم را خیلی دوست دارم هرچند بسیار پیش آمده که برنامه ریزی کردن و عمل نکردن به آن مرا از خودم حسابی دلخور کرده. اما عاشق این هستم که بنشینم و دقیق و مشخص هدف هایم را و ساعت انجام کارهای مختلف را روی کاغذ بیاورم. عاشق این هستم که همه کارهایم و ساعت انجامش مشخص باشد. دوست دارم صبح ها زود بیدار شوم و از شب بیداری و بی نظمی بیزارم.
۴/ عاشق خرید هستم. لباس های رنگ وارنگ. کیف کفش. وسایل خانه. سبزی و میوه. شیر و ماست! هر جور خریدی به شدت در روحیه ام اثر مطلوب دارد!
۵/ خانه داری را دوست دارم! آرامش عجیبی به من می دهد توی آشپزخانه غذا پختن و ظرف شستن و به امور خانه به جز تمیزکاری! رسیدن. اینگونه مواقع خودم هم تعجب می کنم از این نیمه ی پنهان زن سنتی درونم که همچنان نفس می کشد آن زیرها!
۶/ گشت و گذار و برنامه های خارج از خانه. کوه و دریاچه و جنگل و خیابان ها را گز کردن ساعت ها و ساعت ها
۷/ عاشق کافه نشینی هستم خصوصن با عشق ام. آرامش بی مثالی به من می دهد
۸/ عاشق پوشیدن لباس های رنگ وارنگ هستم. عاشق ست کردن رنگ لباس و شال و کفش و لاک و آرایش و اینها! عاشق خوش تیپ بودن!
۹/ از اینکه توی خانه ام مهمان داشته باشم و ساعت ها بنشینیم حرف بزنیم لذت می برم. خصوصن اینکه یکی از دوستانم فقط برای دیدن ام بیاید خانه ام. چیزی که تقریبن از أن محرومم اینجا!
۱۰/ به طرز شدیدی از اینکه در ساعات کاری بروم بیرون یا توی خانه بنشینم و استراحت کنم لذت می برم! لذتی که یک پیاده روی یا خرید جزئی رفتن در ساعات کاری به من می دهد را با هیچ روز تعطیل یا آخر هفته ای نمی توانم مقایسه کنم. همین است که همیشه در ذهن ام هست که در آینده شغلم باید طوری باشد که یک روز در هفته را حداقل بتوانم از کار جیم بزنم!
۱۱/ عاشق عکاسی کردن و عکاسی شدنم! طی کمتر از یک سال بیشتر از ۱۰هزار عکس گرفته ام! بخشی از آن ها Self-portrait ها هستند که شدیدن دوستشان دارم!
۱۲/ از حرف زدن یا شعر خواندن جلو جمع لذت می برم. عاشق مجری گری ام. شعر خواندن با صدای بلند و برای دیگران ، بیشتر از تنهایی خواندن شعر به من مزه می دهد. افسوس که از بخش زیادی از این دوست داشتنی هایم محرومم اینجا!
روزنامه های شاد
ارسال شده توسط پریا کشفی | در اندیشه ها, روزنگاشت, سوئد سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸هستند هنوز توی دنیا آدم هایی که به انتشار خبرهای خوب فکر می کنند. که هیچ عجله ای در منتشر کردن جنگ ها و خونریزی ها و فقرها و غصه ها ندارند. که فکر می کنند اگر تا امروز با این همه انتشار درد به جایی نرسیده ایم، شاید بشود مسئله ها را از زاویه ی دیگری نگاه کرد. به قول انیشین ما نمی توانیم با همان تفکری که مساله ها را با آن ایجاد کرده ایم- و من اضافه می کنم ایجاد کرده اند- آن ها را حل کنیم. یادم هست در فیلم راز از زبان مادر ترزا می گفت من علیه جنگ راهپیمایی نمی کنم. اگر برای صلح راه پیمایی داشتید مرا خبر کنید.
چند روز قبل که با عشق ام از کتابخانه ی شهر بعد از گفتگویی جانانه در کافه ی کتابخانه بر می گشتیم، دم در یک سری روزنامه دیدیم که یکی با نام Tillit توجه ما را به خود جلب کرد. زیر عنوان روزنامه نوشته شده بود: روزنامه ای با خبرهای شاد.
پ.ن: جهان به رویا پروران و به مردان عمل نیاز دارد. اما ورای همه، جهان به رویا پرورانی نیاز دارد که مرد عملند.*
Quote from Tillit.info: The world needs dreamers and the world needs doers. But above all, the world needs dreamers who do