با تو خودم هستم |

می خواهم خودم باشم
خوراک RSS

تغییر

یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۷

بعضی چیزها را نمی شود عوض کرد. یعنی اصلن دست خود آدم نیست تغییر این چیزها. بالاترین قدرت آدمی، تغییر خود خویشتن است و بس. چیزهایی هست که همیشه مثل سایه دنبال آدم است و گریزی نیست از بودنشان. کاش تغییر آدم ها به همین راحتی بود. دعاها و استجاب ها. خواستن ها و رسیدن ها.


هنوز اول عشق است

دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۷

شعری از محمد رضا ترکی:

موجهای پرشکوه

مثل کوه…

با وجود اضطرابها

در کنار آبی عمیق عشق

ایستاده ایم

ما هنوز

دل به آبها

به التهابها نداده ایم…

یا به عمق می رسیم و

بی نشانه ها

یا ستاره می شویم

در کف کرانه ها…

صبر کن

هنوز اول حکایت است

قصهّ من و تو

نقطهّ شروع بی نهایت است…


رسم زندگی

جمعه ۱۵ آذر ۱۳۸۷

خیلی چیزها از تو یاد گرفته ام. ننشسته ای مثل معلم ها به من درس اخلاق بدهی. پشت میز نبوده ای و من روی صندلی دسته دار ته کلاس نبوده ام اما از چشم هایت، از تبسمت، از لحن صدایت، از افکارت که گاهی به زبان می آوری و از جریان ملایم زندگی ات خیلی چیزها یاد گرفته ام. من همیشه تشنه ی آموختن بوده ام و تشنه ی بالیدن. همیشه آرزو کرده ام که خدا، آدم های مثل تو را سر راه من بگذارد. آدم هایی که فرصت خودشناسی اند و فرصت کمال. و همین است که همه چیز را می بینم. آنچه را باید ببینم می بینم، رشته ی افکارم را به آن می تنم و آن را در خودم ذوب می کنم. هنوز هم آن نوشته با من است. گذاشته ام جایی که هر روز چشمم خیره اش شود، برای لحظه ای کوتاه حتی…

خدایا!

لذت تحصیل علم را از من دریغ مکن

و  شوق آموختن را همیشه در وجودم زنده نگه دار


باز هم کتابخانه!

چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۷

امروز دنبال یک مقاله بودم که متن کاملش را نتوانستم مجانی توی اینترنت پیدا کنم. چون از خانه به اینترنت وصل بودم به عشق ام اسم مقاله را دادم که از دانشگاه برایم چک کند. برای بعضی از سایت ها با تشخیص IP و اینکه کسی از چالمرز وصل شده باشد، از طریق کتابخانه حق دسترسی وجود دارد. مثلن ACM , IEEE. از این طریق هم نشد که مقاله را پیدا کنیم. عشق ام لینکی برای من فرستاد که حیرت آور بود و در کمال شرمندگی باید بگویم بعد از یک سال و اندی اولین بار بود که می دیدم و در موردش می شنیدم: امکان چت با مسوولین کتابخانه برای پیدا کردن مقاله یا کتاب به کمک آنها! الان هم در حال چت با یکی به نام Patrik از کتابخانه هستم که دارد برایم مقاله را پیدا می کند.


کتابخانه و برف

دوشنبه ۴ آذر ۱۳۸۷

رفتم کتابخانه ی دانشگاه یعنی نه کتابخانه ی اصلی، همین شعبه کوچکتر که توی لیندهلمن یعنی طبقه همکف ساختمان ماست. مثل همیشه با هزار فکر و سوال برگشتم که ای خدا! ما توی مملکتمان چقدر باید توی سر و کله خودمان می زدیم برای خواندن و پیدا کردن یک کتاب و اینجا دانشجوها چقدر راحت می توانند کتاب قرض بگیرند و تازه اگر هم کتابی که می خواهند توی کتابخانه نبود سفارش بدهند به کتابخانه برای خرید کتاب که اگر مناسب بود خریداری شود…

کمتر از ۵ دقیقه تو قفسه ها کتابی را که می خواستم پیدا کردم. یادم هست روی تز فوق ام که کار می کردم این کتاب را می خواستم و نبود و اگر هم بود گران بود و من به چه زحمتی گیر آوردم و پرینت گرفتم. بعد هم خودم را خواستم سرزنش کنم که چرا توی این یک سال دومین باری است که می آیم کتابخانه و چرا قدر نعمت را نمی دانم، یادم افتاد با این اینترنت پر سرعت دانشگاه هیچ وقت احساس نیاز نکرده ام به داشتن کتابی. همه اش مقاله بوده که به راحتی در دسترسم بوده و آی پی ایران هم نداشته ام که محدود شود حق دسترسی ام.

مسوول کتابخانه که یک خانم مسن تر و تمیز و خوش تیپ است و من توی کلاس های نرمش دانشگاه جمعه ها می بینمش،مثل همیشه پشت میز نبود اما همان زنگوله همیشگی روی میز بود که تکانش بدهم و بیاید! آمد و با خوشرویی مرا برد جلوی میز امانت خودکار کتاب. یادم رفته بود یا ندیده بودم از اول… احساس خنگی کردم در هر صورت! راهنمایی ام کرد که کارتم را بگذارم توی جای کارت و بعد کتاب ها را یکی یکی بگذارم روی دایره ی قرمز جلوی دستگاه و بعد هم پرینت تراکنش و تمام! کاش دوربین ام بود که عکس بگیرم. مثل خنگ ها پرسیدم ولی من که بارکد کتاب ها را جایی نزدم نشان ام داد که توی جلد کتاب ها یک چیپ برچسبی است و نیازی به بارکد نیست.

* * *

دارد برف می آید. نه از آن برفهای رویایی تهران، از این برف های دل خوش کنک الکی که شبیه برف های شیراز است و مرا یاد آرزوهای دوران کودکی ام می اندازد که دلم می خواست برف بیاید و درست و حسابی چند روزی بنشیند روی زمین و بساط آدم برفی و تیوپ سواری و اینها مهیا باشد- آرزویم وقتی ساکن کوه های شمیران تهران شدم برآورده شد هرچند-. حالا هم  دلم برف می خواهد و هم تصور اینکه برف روی زمین باشد با این هوای زیر صفر منجمد کننده می ترساندم!


طراحی شده توسط پریا کشفی(قبل از ارسال نامه لطفن ستاره ها را از آدرس ایمیل حذف کنید)