این روزها به دوستی ها فکر می کنم به نیاز آدمی به آنگونه دوستی که بشنود، که بی دریغ و بی کنایه باشد و همراهت و همرازت.
در این شهر، جز عشق که دوست همیشگی من بوده و هست، دوستی ندارم. گاهی اما نیاز به شنونده ی تازه ای هست. گاهی نیاز به یکی هست که باشد.
از مدرسه ای به مدرسه ای رفتم، از شهری به شهری، از کشوری به کشوری. چطور همه ی زنجیره ی دوستی هایم بدل شد به یک زنجیر مجازی که هیچ جای خالی را در دلم پر نمی کند؟
حالا که جا گرفته ام اینجا و قول می دهم این شهر را این خاک را ترک نکنم، ترکم می کنند آدم ها برای آینده ای بهتر. همانطور که من ترک کردم آدم ها را برای آینده ی بهتر.
***
پی نوشت:
امروز مریم می گفت برای یک کودک تغییر مدرسه می تواند فشار و استرسی به اندازه ی وقتی در بزرگسالی یکی از عزیزن آدم می میرد داشته باشد. دلم برای خودم برای خود کوچک سال های دورم سوخت. به خودم حق دادم که سال ها درگیر اضطراب بوده باشم. کاش انرژی و وقت داشتم داستان زندگی ام را ادامه می دادم. فایده دارد یعنی؟
آخرین دیدارمان آن تابستان بود، قبل از عروسی ام. بیبی خانه ی شهره بود. دایی هم بود. بیبی فکر می کرد دایی برادرش است. من را که دید خندید. شاد شد و دست هایم را گرفت. اما اسمم را به یاد نیاورد. مرا نشناخت… همان روزها پذیرفتم که بیبی برای من تمام شده. هرچند دلم به درد آمد و اشک ریختم، خیلی بیشتر از وقتی که شنیدم مُرده.
مرگ بیبی برای من آن لحظه بود که حس کردم هیچ رشته ای بین او و من نیست. من برای بیبی یک غریبه بودم. غریبه ای که حس می کنی می شناسی اش. غریبه ای که حس می کنی با خاطرات خوشی در ذهن ات پیوند خورده، اما نمی دانی کجا، کِی؟ نمی دانی کدام خاطره؟
صفت از ”خودبیگانگی” آیا کاربرد درستی دارد؟ غیر از این است که در هرلحظه تنها خود فرد می تواند قضاوت کند چه اندازه از ”خود” دور یا به ”خود” نزدیک است؟ چه اندازه با ”خود” آشنا یا از ”خود” بیگانه است؟ بهتر نیست لغت ”از ما بیگانگی” را جایگزین ”از خود بیگانگی” کنیم؟ وقتی این صفت برچسبی می شود برای کسانی که از نُرم های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی ما فاصله گرفته اند؟
***
پی نوشت: لطفن جمله را نقد کنید نه من را به عنوان نویسنده. من در این جمله به کسی توهین نکرده ام پس به من توهین نکنید و شخصیت مرا ناعادلانه قضاوت نکنید. مثلن شما با خواندن این جمله نمی توانید به این نتیجه برسید که من از همه ی بخش های فرهنگ ایرانی بیزارم. شما با خواندن این جمله نمی توانید به این نتیجه برسید که من در برابر کاستی های موجود در ایران شانه بالا انداخته ام. شما با خواندن این جمله نمی توانید به این نتیجه برسید که من خود را با بقیه ایرانی ها متفاوت می دانم. شما با خواندن این جمله نمی توانید به این نتیجه برسید که پروسه ی تغییر و رشد تفکرات من چگونه بوده است. (اشاره به بحثی که پیش از این در جایی دیگر رخ داد که شاید بعدها درباره اش بنویسم)
وطن ام امروز برای من
تنها یک سوژه است
سوژهی دردناکی که شعرهای روشنفکری رقم می زند
سوژهی تلخ و تکراریِ باز کردن سرِ حرف
میان من و همکاران بلوندم
وطن ام جنگ ناتمامی است که ترکش هاش
هنوز هم که هنوز است
به من می خورد از فراز مرزها
وطن ام ”یادآوری” است
وطن ام ”من” است
در خیابان های سرزمین تازه ام
وقتی روی بر می گردانم از یک هموطن
وطن ام ”من” است
– دوری جسته از اعتماد
وطن ام ”من” است
– ترسیده از قضاوت مردم
وطن ام فوت های بعد از ذکر مادر است
به سمت شمال غربی اتاق
و صدای پدر از پشت تلفن
که می پرسد برای شوهرم شام چه پخته ام
وطن ام
صفحهی فیسبوک من است
و دوستانی پراکنده در ۹۹ کشور دنیا
چون دانه های تسبیحی پاره شده…
پریا کشفی
۲۴ سپتامبر ۲۰۱۱
خانهای که دوست میدارم
***
بخوانید: گفتگویی با من در مورد پادکست سرایه و نقش پادکست در نشر آثار ادبی در نشریه فرهنگی هنری نِواک
گفتگویی با من در مورد پادکست سرایه و نقش پادکست در نشر آثار ادبی
منبع: نشریه فرهنگی هنری نِواک
سال هزار و سیصد و هشتاد و نه را باید به عنوان آغاز فعالیت منسجم پادکست شعر فارسی به خاطر سپرد ؛ سالی که در آن فهرست موضوعی پادکست های فارسی زبان به عرصه شعر نیز تسری پیدا کرد و مخاطبان ادبیات شاعرانه توانستند برای نخستین بار به رسانه ای دست پیدا کنند که اینبار شعر را نه به صورت مکتوب بلکه به شکل شفاهی دراختیار آنها قرار می داد. درست تر این که آنها توانستند دوباره شعر بشنوند ؛ نه به واسطه حضور در محافل ادبی بلکه با کلیک کردن روی لینکی که پیش از این فقط امکان خواندن شعر را برای آنها فراهم می کرد. در واقع در آن سال نوعی رادیوی ادبی با اتکا بر شعر تاسیس شد که فقط شش سال از عمر آن به عنوان یک رسانه دیجیتال می گذشت . پادکست در سال ۲۰۰۴ در جهان گسترش یافت و درست شش سال پس از آن بود که پادکست شعر فارسی نیز شکل گرفت. و همانطور که انتظار می رفت این اتفاق را مخاطبان رقم زدند. چرا که پادکست بنابر تعریف ، نوعی رسانه متکی بر مشارکت مخاطب به شمار می رود و همچون وبلاگ که نمادی از تقویت نقش خبرنگار-شهروندی است ، پادکست نیز به عنوان یکی از مظاهر گسترش این نقش شناخته می شود.
سرایه ، نخستین پادکست شعر فارسی بود که توانست بر اساس ایده تلفیق شعر و تکنولوژی در فروردین ۱۳۸۹ راه اندازی شود. یک سال بعد ، عرصه شعر فارسی صاحب پادکست دیگری شد به نام شعروفون. این در حالی بود که پیش از شکل گیری این دو پادکست ، سایت های ادبی فارسی نیز کم و بیش در کنار تولید محتوای مکتوب به ارائه محتوای صوتی نیز می پرداختند. با اینهمه دور جدید فعالیت این رسانه های مدرن توانست با اتکا بر امکانات موجود در شبکه های اجتماعی مجازی به شناخته شدن و گسترش آنها کمک کند. پریا کشفی ، پدیدآورنده پادکست سرایه دراینباره می گوید: ” مخاطب های ما تنها از ایران نیستند بلکه فارسی زبانان از سراسر دنیا به پادکست ما دسترسی پیدا می کنند و با ما تماس داشته اند. به ویژه فارسی زبانانی از کشورهایی مثل افعانستان، تاجیکستان، آذربایجان و حتی هند. شعرهای خوبی هم از شاعرهای فارسی سرای این کشورها به دست ما رسیده که به تدریج در برنامه های پادکست قرار می گیرد .”
آنچه در ادامه می خوانید بخشی از گفتگوی من با پریا کشفی دراینباره است.
پادکست ها یکی از مهمترین مظاهر روزنامه نگاری شهروندی هستند. یعنی مشارکت و فعالیت مستقیم مردم در تولید خبر و محتوای رسانه ای. شما هم خالق یکی از پادکست های فارسی بوده اید. و شاید کارتان از این جهت مهم است که تا پیش از آین به صورت منسجم چنین کاری در زمینه شعر اتفاق نیفتاده بود. البته در زمینه های پزشکی و ادبیات و … پادکست های فارسی وجود داشتند اما در زمینه شعر به نظر می رسد پادکست سرایه توانسته عملکرد منسجمی را رقم بزند. این در حالی است که شما پیش از این هم صاحب وبلاگ بودید و وبلاگتان هم به شعر اختصاص داشت. چه کاستی در وبلاگ حس کردید که برای ارائه به پادکست رو آوردید؟ مثلا شما می توانستید یک وبلاگ داشته باشید که در آن از همین تعداد شاعر که تا به حال شعر خوانده اید شعر بنویسید.
این سوال شما را بگذارید من با یک دید کلیتر شروع کنم به جواب دادن و بعد برگردم به بحث وبلاگ و پادکست شعر.دنیای امروز دنیای سرعت است و زمان های محدود. فن آوری های موجود برای برآورده کردن نیازهای ویژه این دوران استفاده می شوند و علاوه برآن بر اساس نیازهای تازه ، فن آوری های جدید به وجود می آیند. شما در نظر بگیرید که چطور طی سال های گذشته، کتاب های چاپی جای خودشان را به کتاب های الکترونیکی دادند و حتی یک قدم بعدتر از آن، چطور کتاب های صوتی دارند همه گیر می شوند در دنیا. اینها به نظر من همه بر اساس این ویژگی روزگار ماست. روزگاری که آدمی با زمان محدودش در زندگی شتابزده ی روزمره، برای برطرف کردن نیازهایش ملزم است که ابزارهای تازه ای به کار بگیرد. یکی از دلایل اصلی محبوب شدن فن آوری های صوتی مثل کتاب صوتی و یا پادکست ها هم این است که مخاطب می تواند به این وسیله از زمان های مختلف خود بهترین بهره را ببرد . می تواند زمانی که توی اتوبوس سرپا ایستاده ، هدفونش را توی گوش بگذارد و از روی گوشی موبایل و یا ام پی تی پلیر یا آی پاد به برنامه های صوتی گوش دهد. می تواند هنگام پیاده روی و ورزش و دوچرخه سواری و رانندگی که مطالعه امکان پذیر نیست، شنونده ی مطلب های دلخواهش باشد. شاید زمانی این بازه ها تنها با موسیقی پر می شد، اما امروزه با وجود انواع کتاب های صوتی، و پادکست های آموزشی و فرهنگی، مردم طیف وسیعی برای انتخاب دارند.
در مورد وبلاگ و پادکست شعر هم این موضوع کاملا صادق است.امروزه مخاطب ها، زمان کمتری دارند که با آرامش روبروی مانیتور بنشینند و از وبلاگ شعر بخوانند. علاوه بر اینکه در بعضی موقعیتهایی که من گفتم این امکان هم وجود ندارد و یا اگر وجود دارد (مثل خواندن وبلاگ از روی گوشی موبایل) کار آسانی نیست. شنیدن شعر دکلمه شده می تواند همزمان با خیلی از کارهای روزمره دیگر صورت بگیرد ، شبیه همان نقشی که یک موسیقی پس زمینه دارد. سوای همه این بحث ها، شنیدن و یا دکلمه کردن شعر همیشه برای شخص من همیشه جذابیت بیشتری داشته نسبت به مطالعه تنها. انگار موسیقی شعر و واژه ها اینطور به ذهن بیشتر رسوخ می کنند.
شما پیش از آغاز به کار پادکست سرایه ، تجربه دیگری در زمینه رسانه صوتی داشتید؟
اگر منظورتان تجربه راه اندازی یک رسانه صوتی باشد باید بگویم خیر. من خودم به شخصه شنونده پادکست های انگلیسی زبان بودم چون به زبان فارسی نتوانسته بودم پادکستی مطابق با سلیقه ام پیدا کنم. زمانی که راه اندازی پادکست سُرایه را شروع کردم، جای خالی پادکست های فارسی فرهنگی ادبی را کاملا احساس می کردم. و بنابراین ایده تلفیق شعر و تکنولوژی پادکست ایده ی جدیدی بود در نوع خود که در پاییز سال ۱۳۸۸ توجه مرا به خودش جلب کرد. راه اندازی سایت و مطالعه در مورد چگونه بهتر پیاده سازی این تکنولوژی چند ماهی طول کشید تا اینکه من به کمک همسرم ، اولین برنامه پادکست را در فروردین ۱۳۸۹ منتشر کردم و با استقبال خوبی هم روبرو شدم. پادکست سرایه نه تنها در زمینه ادبی اولین پادکستی بوده که به این شکل منسجم و با رعایت نیازمندی های فنی تولید و منتشر شده، در بین پادکست های فعال فارسی زبان مستقل هم پیشرو است.
البته سایت های ادبی مختلفی در کنار تولید محتوی مکتوب به ارائه محتوای صوتی هم می پرداختند. شما هم به طور حتم از وجود این سایت های ادبی مطلع هستید.
قطعا همینطور است، اما هیچ کدام از این ها به این شکل منسجم و متمرکز بر محتوای صوتی فعالیت نکرده بودند. البته در طی یک سال اخیر من در جریان تولید چند پادکست فارسی جدید قرار گرفته ام و این خود نشان دهنده این است که این فن آوری جای خود را دارد در بین کاربران اینترنت فارسی زبان باز می کند. اما هنوز، جای کار در این حوزه زیاد است. خصوصا با توجه به جزیات فنی که در مورد تهیه پادکست باید رعایت شود.
انتخاب شاعرانی که در سرایه از آنها شعر می خوانید بر چه اساسی صورت می گیرد؟ من متوجه شدم که در سرایه فقط از شاعران معاصر شعر نمی خوانید .برای مثال شعرهایی از سعدی هم در این مجموعه وجود دارد. اساس انتخاب شما چه بوده و هست؟
برای این پادکست (پادکست سُرایه-پادکست شعر و ادبیات ایران و جهان) همانطور که از نامش پیداست من از ابتدا هدف بزرگتری از تنها دکلمه شعر، فعالیتی که الان بر آن متمرکز هستیم در ذهن داشتهام. در آینده، در نظر داریم که فعالیت پادکست را از شعر به حوزه های دیگر ادبیات هم گسترش دهیم و امیدوارم که زمان این اجازه را به ما بدهد. در حوزه شعر، هدف این است که گنجینه وسیعی از شعر دیروز و امروز جهان (و نه تنها ایران) به صورت صوتی منتشر شود. به همین دلیل تنوع در انتخاب شعر و شاعر تا حد امکان رعایت می شود. این تنوع شامل زمان (شعر معاصر در برابر شعر قدیم)، جنسیت شاعرها، سبک و تکنیک و قالب، و در نهایت کشور است. اگر دقت کرده باشید به صورت یک در میان از شاعرهای زن و مرد شعر دکلمه می شود. همینطور بعد از دو تا سه شاعر ایرانی، عموما برنامه اختصاص پیدا می کند به شعر از کشورهای دیگر جهان.من اعتقاد دارم شعری که ما (نه تنها در ایران) امروز داریم زاییده ی شعرهای گذشتگان است . درست که زبان و سبک عوض شده، اما اثر هر نسل شعری بر نسل دیگر انکار ناپذیر است. برای داشتن تصویر کاملی از جریان شعری یک کشور، فقط مراجعه به شعر معاصر کافی نیست. جدای از این، شعر خود ابزاری است برای درک تفکر آدم ها در دوره های مختلف زمانی و نمایانگر دغدغه های ذهنی. من این نگاه را دوست ندارم در انتخاب شعرها از دست بدهم. با اینهمه یکی از تلاش های من معرفی شاعران جوان و کم آشناتر است به خصوص آنهایی که مخاطبان عمومی تر داخل ایران با آنها چندان آشنا نیستند.
فکر می کنید پادکست های فارسی در زمینه شعر توانسته اند به یک رادیوی فرهنگی و ادبی مبدل شوند؟ منظورم این است که آیا شما تا به حال مخاطبانی داشته اید که به صورت معمول شنیدن پادکست سرایه را در برنامه روزانه خود قرار بدهند؟
هنوز خیلی زود است که بخواهیم به طور کلی در مورد پادکست های ادبی فارسی صحبت کنیم چون تعداد این پادکست های ادبی (یا حتی پادکست های منسجم و فعال فارسی زبان به طور کلی) انگشت شمار است. در زمینه شعر به جز پادکست سُرایه تنها یک پادکست دیگر وجود دارد که به تازگی راه اندازی شده و خیلی نوپا است. اما موردی که من قبلا هم اشاره کردم این است که به طور حتم، این رسانه از پتانسیل بالایی برای نشر آثار ادبی برخوردار است و بی شک جای خود را هم دیر یا زود باز خواهد کرد. همانطور که الان در بسیاری کشورها گوش دادن به کتاب های صوتی و یا شنیدن پادکست به ویژه با استفاده از ابزارهای کوچک تر مثل موبایل بین مردم رواج دارد.
چقدر از بقیه امکانات دنیای مجازی برای شناساندن پادکست شعرتان به مخاطبان بهره می برید؟ منظورم امکاناتی از جمله شبکه های اجتماعی مجازی است.
به طور کلی معرفی این رسانه از طریق دنیای مجازی صورت می گیرد. برای مثال صفحه پادکست سرایه در فیس بوک تا امروز نزدیک به ۱۶۰۰ علاقمند دارد. همین فضا باعث شده ما مخاطبان مختلفی از کشورهای مختلف داشته باشیم.
مخاطب های ما تنها از ایران نیستند بلکه فارسی زبانان از سراسر دنیا به پادکست ما دسترسی پیدا می کنند و با ما تماس داشته اند. به ویژه فارسی زبانانی از کشورهایی مثل افعانستان، تاجیکستان، آذربایجان و حتی هند. شعرهای خوبی هم از شاعرهای فارسی سرای این کشورها به دست ما رسیده که به تدریج در برنامه های پادکست قرار می گیرد.علاوه بر آن به تعداد پیش آمده که شنونده ها اعلام کرده اند که شنیدن پادکست جزئی از برنامه روزانه شان شده. خوب طبیعی است. این تکنولوژی، تکنولوژی راحت و آسانی است. تنها کافی است که شنونده، آدرس پادکست سرایه را بر روی نرم افزاری مثل آیتیونز ( روی موبایل،کامپیوتر و یا آیپاد) وارد کند و بعد از آن با هر بار انتشار برنامه ای جدید از پادکست، از روی اینترنت به طور خودکار دسترسی به آن برنامه فراهم می شود و لازم نیست که هر بار شنونده به سایت ما مراجعه کند. علاوه بر این، ما نکته سرعت پایین تر اینترنت در ایران را هم همیشه مدنظر داشته ایم. فایل های صوتی با حجم مناسب برای دانلود با سرعت های پایین تر هم بر روی سایت در اختیار شنونده ها قرار میگیرد.