به خدا عاشق نيستم!
تنها ديوانه کوچکی هستم
که حرف های خودش را هم نمی فهمد
آه....ديوانه کوچکی که عاشق نمی شود
از من بگذريد!
شايد از اين کوچه که بگذرم...
شايد....
آه ...
شايد مردی...
نه!
اين ديوانه کوچک که ديگر عاشق نمی شود!
تنها... از اين کوچه که بگذرد
شايد کسی باشد که باز ديوانه ترش کند....
نویسنده : پریا کشفی ; ساعت ۱٠:۱٠ ق.ظ روز شنبه ۸ آذر ۱۳۸٢