پر پرواز ندارم اما دلی دارم و حسرت درناها...

توجه! توجه!علامتي كه هم اكنون مي شنويد آژير سبز است و معنا و مفهوم آن اين است كه همتون براي عصر شعر 19 ارديبهشت دانشكدهء کرگدن اينا دعوتيد !!! پس خواهشا بريد اینجا و با دقت و حوصله  نکته ها رو بخونيد (اما يادتون باشه اصلا جديشون نگيريد)!!!!!!همين!

 

*  *  *

 و دروود چون هميشه...

بله!اين ها را تحمل و نقد (!) کنيد شايد که روزی دوباره شاعر شدم...

 

*  *  *

و دور شدیم و گذشتیم و بی صدا رفتیم

و بی خیال قفس ها و میله ها رفتیم

 

و مثل گله ای از اسب های وحش چموش

لگد زدیم به زنجیرها رها رفتیم

 

و دشت را که سراسر دروغ و عصیان بود

به زیر سمٌ خود آتش زدیم تا رفتیم

 

و دشنه های خیانت همین که پی در پی

برای کشتنمان آمدند ما رفتیم

 

و دل زدیم به دریا و یکنفس راندیم...

به مقصدی که نباید ....به نا کجا رفتیم...

 

 *  *  *

از اينام که بگذريم می رسيم به جوابيه آقای فرهنگ به شعر قبلی من!!!که اينجا می نويسم تا شما هم لذت ببرين..عين خودم!

 

گفتی که تيره ای و بدی؟ نه... تو بدتری

 اما قبول کن که هميشه تو سروری!

 من کی تو را... همه را ...گول می زنم؟

من... گول می خورم به يکی نان بربری* !!!

من مثل تو نه... مثل خودم گول می زنم

 اما قبول کن که تو از من زرنگتری!

 از جرم کوچک نکردهء خود توبه می کنم

 دنبال آن نگاه تو گشتم جهنّمی

 من ساده نيست صدايم؟ تو را خدا!

 نه... نيستم منم انسان دم دمدمی

 قبل از تو هم هزار بار فريبم تو داده ای

 تو نه... يکی که مثل تو بود و جهنمی

 ای وای نيست کسی... داد می زنم

 اين زن به من نگفت ز يک بوسه هم کمی

دريای لحنش از بد و از تيره موج می زند

 بانوی شعر من٬ تو دم از عشق می زنی؟

 باور نمی کنم که تو باور نمی کنی

 شايد ولی درست بگويی... تو هم زنی !

 

(* طبق گفته خود آقای فرهنگ شما به کمک همين واژه بربری می تونيد به اصل و نسب فرد هم پی ببريد!!!!!!!!!!)

  
نویسنده : پریا کشفی ; ساعت ۱٠:٤۸ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱٠ اردیبهشت ۱۳۸۳
+