عادت

هيچگاه نگفتي "من هم  همينطور"

و من تنها به رفتن در خياباني يك طرفه ادامه دادم

دوست داشتم

دلتنگ شدم

شعر سرودم

و هرگز فكر نكردم مي توانستي اگر مي خواستي

 

هيچ گاه نگفتي

و من هيچگاه نشنيدم

و  تو عادت كردي به سکوت

و مرا عادت دادي به گفتن

و ما زوج خوشبختي بوديم

 

آب مي شدم

درست مثل آدم برفي هاي زمستان توي كوچه

درست مثل يخي از گرماي دستي

و من وارونه زندگي كرده ام هميشه

كه از برودت تو ذوب مي شدم

 پ.ن: وبلاگ عکس های من به روز شد. اونجا هم می تونيد کامنت بذاريد.خوشحال ميشم نظرتون رو بدونم.

  
نویسنده : پریا کشفی ; ساعت ۱۱:٥۱ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ٢٤ شهریور ۱۳۸٤
+