مانند برف های زمستان...

 

باران نبود! نه!

مانند برف های زمستان سپید بود.

باریده بود-

بر کرت های تشنه ی ذهنم

وزیده بود-

بی استعاره بر تن شعرم

باران نبود! نه!

خورشید بود که شب را شکسته بود

 

در من جوانه می زد و آغاز می شدم

"در من" نبود ! نه!

"من" بود و هیچ فاصله ای بین ما نبود...

 

25 دی 84- تهران

 

  
نویسنده : پریا کشفی ; ساعت ٩:۱٩ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ٢٩ دی ۱۳۸٤
+